بخوان زلزال به روی لب
علمدار لشگر به پیکار آمد
ابوفاضل یل میدان
چو موج خروشان علی وار آمد
بزن زنگ خطر را چون
شتابان زجر خان به میدان آمد
بیامد اجل الفرار الفرار
خدای نبرد قاتل کار زار
اگر تیغ او از کسی بگذرد
سرش در یمین پیکرش در یسار
قاتل الحرب ابوفاضل
شیر مرد ابوفاضل
دور حضرت رقیه میگرد ابوفاضل
تیغ برنده ابوفاضل
کوبنده ابوفاضل
گور دشمنانی حیدر کنده ابو فاضل
زمین لرزد ز تکبیرش
نقابی به صورت غزل خوان آمد
زمارد کرک پر ریزد
ز یک حمله ی تیر مژگان آمد
بنازم بر کمالاتش
ابوفاضل چو ماه درخشان آمد
بزن حمله کن سر بریز بر زمین
بچرخان علم ای یل آهنین
چه کردی که ترسیده دشمن زتو
به عمرم ندیدم یلی این چنین
طاق ابروی ابوفاضل
گیسوی ابوفاضل
رفته به علی توان بازوی ابوفاضل
تیر مژگان ابوفاضل
چشمان ابوفاضل
تا کور شود چشم حسودان ابوفاضل