من آمده ام که وهب وار آدمم بکنی
مرا ببند مکن باز اگر که زحمت نیست
بغل بگیر مرا که احتیاج من بغل است
عمل به وعده اگر هست حرف صحبت نیست
مرا به هیچ خریدی و به هیچ هم نفروش
مرا قبول کنیدم که هیچ حاجت نیست
دوباره آمده ام روی بام رو به حرم
سلام میدهم از دور وصل قسمت نیست
سلام تشنه بر خاک دشت صدپاره
مصیبتی به جهان همچو این مصیبت نیست