نه به پای خود میایم که مرا تو میکشانی
که بلد نبودم اصلا که نداشتم نشانی
تویی آنکه دست هارا به ضریح میرسانی
چه زیارت لطیفی چه ضریخ مهربانی
سخنی نگفتم اما به تو میرسد صدایم
پر از التماسم اینجا پر از اشفعی لنایم
من اگر غریبه هستم من اگر که آشنایم
تو غریب و آشنا را سر سفره مینشانی
نشوم جدا ازین در که گرفته ام دو دستی
تو در این دیار پای بد خوب ما نشستی
که خلاف سر زد از ما و در سرا نبستی
تو کریمه نام داری تو نه مثل دیگرانی
تو چقدر با محبت تو چقدر صبر داری
تو مرا بزرگ کردی چقدر بزرگواری
بپذیر یا ردم کن که تو صاحب اختیاری
که نه سود میرسانم نه رسانده ام زیانی
همه در پناه لطفت حرم تو آشیانه
که قواله شد یه نامت همه شهر خانه خانه
دل من قم است آری شده وقت آستانه
همه شهر میهمانندو تویی که میزبانی
کرم تو سفره انداخت بهشت شد فراهم
همه حاضرند اینجا همه اهل بیت با هم
مدینه است در قم که دمشق کربلا هم
که تو محور تشیع که تو جمع خاندانی
همه کاره ام تو هستی به تو اعتماد دارم
تو شفیعیو دیگر چه غم تر معاد دارم
به حکومت تو در محکمه اعتقاد دارم
تو بهشت را کلیدی تو عذاب را امانی
یکی از کبوترانم که پریده ام به هر سو
به رضا سلام دادم به نیابت از تو بانو
چه شود اگر بیایی دم احتضار با او
تو بیا امام من باش تو خوب میتوانی