من هر چی توی زندگیم می گردم
می بینم زندگیم و مدیون تو بودم
یه روز پرده کنار میره می فهمم
تمام مشهدام و مهمون تو بودم
خدا می دونه تا الان
چند دفه توی حرمت
از کنار امام زمان رد شدم
از تو خوبی دیدم هر چقدر بد شدم
پس باید بخونیم این یه خط و اینجا باید
جایی ننوشته است گنهکار نیاید
از نوکرات معلومه
توی سرا سر داشتن
با چشم خودم دیدم که خادمات پر داشتن
چشمامو که می بندم
یه گوشه ی ایوونم
گاهی توی خلوت واست سنتی می خونم
غم عشق و دوای تو
سر ما و سرای تو
به هوای تو سرگردانم
شده مهر تو مهر جانم
نگاه مهربانی، پناه بی کسانی، دعای شب، شب زنده داران
بخت سپید سحری، اجابت چشم تری، به پاییز دل تویی بهاران
ای بی بی جان
همه دم به هوات زده پر دل تنگ
حرمت شده ملجا هر دل تنگ