فاطمیه بارونیام من تو خودم زندونیام
از گریه میجوشم، رخت غم میپوشم
فاطمه یعنی یه آسمون غم
برای گریه کردن خدا خودش میدونه
فاطمه یعنی زن غریبی
که روضهی غمش رو خدا میدونه
قلب من میسوزه از این غصههات مادر
آخرش یه روزی میمیرم برات مادر
(اُمُّنا اُمُّنا فاطمه)
توی دلم داغ غمه، غصه دارم یه عالمه
از غربت دلخونم، با حسرت میخونم
کاش میشد دور تو میگرفتم
توی تگرگ و طوفان تا نشکنی عزیزم
کاشکی من دیوار کوچه بودم
تا وقت ضربه خوردن به پات بریزم
من همش برای تو دلواپسم مادر
آخرش یه روزی به تو میرسم مادر
قلب من میسوزه از این غصههات مادر
آخرش یه روزی میمیرم برات مادر
(اُمُّنا اُمُّنا فاطمه)
کی میدونه چی کشیدم، توی کوچه چیا دیدم
هی گفتم جون بابا، از رو خاک پاشو وایسا
هر دفعه میخوام بگم به بابا
چی شد میون کوچه هی زبونم میگیره
آسمون به خاک غم میشینه
میگه نگو عزیزم بابات میمیره
قلب من میسوزه از این غصههات مادر
آخرش یه روزی میمیرم برات مادر
(اُمُّنا اُمُّنا فاطمه)
تک و تنها روی زمین، فاضلهی پردهنشین
مینویسه با خونش، با دست لرزونش
یا علی خودم برات میمیرم
لشکر تو میشم من، نگن کسی نداری
نبینم که کنج غم بشینی
سر رو پاهات بذاری همش بباری
(اُمُّنا اُمُّنا فاطمه)