او گفت علی (ع) حق است
او گفت که حق تنهاست
ای وای بر آنکس که
فهمیده و حاشا کرد
افسوس که درد اینجاست
در خانهی خود زهرا (س)
در فتنهی قدرت سوخت
یک شهر تماشا کرد
بی تفاوت نشستند/ همان اهل دینداری بی هزینه
راه تاریخ عوض شد/ به لطف تماشاچیان مدینه
پشت آن در که دری به جنت بود
عوض مردم چه شد که هیزم رفت
بین آن شعله اگرچه زهرا (س) سوخت
دود این آتش به چشم مردم رفت
افسوس دریغا دردا
دیروز شد اندوه فردا
یا مولاتی یا زهرا (س)
زهراست به میدان و
تکلیف علی (ع) صبر است
این صفحهی از تاریخ
هر لحظهی آن درس است
آن خانه نشینان که
پیمان شکنی کردند
یا در پی دنیایند
یا در دلشان ترس است
فاطمه (س) خطبه میخواند/ ولی کر شده گوش وجدان خفته
ساکتان مدینه!/ مگر او به جز گفتن از حق چه گفته؟
فاطمه (س) تا خانههای مردم رفت
تا به پیمان غدیر برگردند
حیف از آن بانو که درد او این بود
اهل آن دوران مردم بی دردند
افسوس دریغا دردا
دیروز شد اندوه فردا
یا مولاتی یا زهرا (س)