وقتی آسمون سیاه شد
چشم اون جماعت پست
رفت سمت جانشینی
جایی که جای علی بود
ماه گرم غسل خورشید
شهر بی خیال و بی عار
راه حق عوض شد اما
فاطمه پای علی بود
سکوت از ترس یقینا
عاقبتش همین میشه
مردم اگه تو خونه باشن
امام خونه نشین میشه
سکوت کردن همه مردم فاطمه
نه
عقب نشست از میون اون همهمه نه
صدا زد اسم علی رو با واهمه نه
طبق گفتههای تاریخ
بین شعلهی جهالت
روح حق که داشت میسوخت
آدما نگا میکردن
فاطمه تو دود و آتیش
فضه رو صدا میکردو
بچهها با ترس و گریه
مادرو صدا مىکردن
شاید میخواستن که با اشک
آتیشو خاموش کنن
چه جوری این ثانیهها رو
میخوان فراموش کنن؟
حرف علی باشه تا آخر فاطمه هست
هیشکی نباشه پشت حیدر فاطمه هست
برای بی کسیِ محشر فاطمه هست