۱۸
(فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی)
سَيدي
اي آقای من
لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَني
شايد مرا از در خانهات راندهای
وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيتَني
و از خدمتت دورم كردهای
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني مُسْتَخِفّاً ِحَقِّكَ فَاَقْصَيتَني
يا شايد ديدهای حقت را سبک شمرده ام پس دورم كردهای
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيتَني
يا شايد ديدهاي از تو رو گرداندهام پس خشمم كردهای
اَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَني في مَقامِ الْكاذِبينَ فَرَفَضْتَني
يا شايد مرا در جايگاه دروغگويان یافته ای پس رهايم كردهای
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني غَيرَ شاكِر لِنَعْمآئِكَ فَحَرَمْتَني
يا شايد ديدهاي سپاسگزار نعمتهايت نيستم پس محرومم ساختهای
اَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَني مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَني
يا شايد مرا در مجلس علما نيافتهای پس خوارم كردهای
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني فِي الْغافِلينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيسْتَني
يا شايد مرا در میان غافلان ديدهای پس از رحمت خويش بی بهره ام كردهای
اَوْ لَعَلَّكَ رَاَيتَني آلِفَ مَجالِسِ الْبَطّالينَ فَبَيني وَبَينَهُمْ خَلَّيتَني
يا شايد مرا مأنوس با مجالس بيهوده گذران ديدهای پس مرا به آنها واگذاشتهای