بلبل در قفسیم و ز چمن میگوییم
یا اویسیم و مدیحت ز قرن میگوییم
یاکه مانند مسافر ز وطن میگوییم
گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
بعد منزل نبود در سفر روحانی
در دلم بود شوم زائر بین الحرمین
مادرم بود مشوّق که ادا سازم دین
پدر آهسته مرا گفت که ای نور دو عین!
«هر دری بسته بود جز در پرفیض حسین
این در خانه عشق است که بازاست هنوز