تنها ، غریب ، بی کس و بی آشیان شدی

تبعیدی مجاور یک پادگان شدی

طوفان غم شکوه بهار تو را گرفت

بیهوده نیست این همه رنگ خزان شدی

آقا ، مدینه ، سامره فرقی نمیکند

وقتی شبیه مادر خود قد کمان شدی

مانند کوه مانده ای و ایستاده ای

هرچند بارها هدف دشمنان شدی

دیروز گنبد حرمت بر زمین نشست

امروز نیز هجمه ی زخم زبان شدی

سیلی محکمی زده نامت به دشمنان

تو خار چشم جمع زنا زادگان شدی

آقا غرور سینه زنانت شکسته شد

حرمت شکسته ی ستم این و آن شدی

اینک بگو که شیر درآید ز پرده باز

وقتی دوباره سخره ی نابِخردان شدی

گاهی بلاکش ستم ناروا شدی

گاهی پیاده در پی مرکب روان شدی

گاهی به یاد کرب و بلا گریه کردی و

گاهی کنار قبر خودت روضه خوان شدی

گاهی تو را به مجلس مِی بُرد دشمنت

پر غصه از تعارف نامحرمان شدی

گیرم تو را به بزم شرابی کشیده اند

کی میهِمان طشت زر و خیزران شدی

بزم شراب رفتی و یاور نداشتی

با یاد عمه جان خودت خون فشان شدی


 



مطالب مرتبط

هلال من به فدای رخ نورانی ات
هلال من به فدای رخ نورانی ات

چهار شنبه, 16 شهریور 1401

پخش
اگه دلت گرفته از بدی دنیا
اگه دلت گرفته از بدی دنیا

چهار شنبه, 20 مرداد 1400

پخش
خیلی دلم تنگه برا کرببلات
خیلی دلم تنگه برا کرببلات

سه شنبه, 23 شهریور 1400

پخش
وابسته تیغ علم شده دل
وابسته تیغ علم شده دل

دو شنبه, 10 خرداد 1400

پخش