خودت اذن دادی بخوانم تو را
خودت اذن دادی صدایت کنم
چه میشد که جان را فدایت کنم
فدای تو و مهربانی تو
به قربان لطف نهانی تو
به شوق تو گرم نیایش شدم
تو را خواندم و غرق خواهش شدم
نظر کن به اشک و تمنای من
بیا در گذر از خطاهای من
صدایت زدم تا اجابت کنی
مرا غرق باران رحمت کنی