خجسته باد نام خداوند؛ نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید
از تو در شگفت هم نمی‌توانم بود!
که دیدن بزرگی‌ات را چشم کوچک من بسنده نیست
مور، چه می‌داند که بر دیواره‌ی اهرام می‌گذرد
یا بر خشتی خام
تو آن بلندترین هرمی که فرعون تخیّل می‌تواند ساخت
و من آن کوچک‌ترین مور که بلندای تو را در چشم نمی‌تواند داشت

پایی را به فراغت بر مرّیخ، هشته‌ای
و زلال چشمان را با خون آفتاب، آغشته
ستارگان را با سرانگشتان از سر طیبت می‌شکنی
و در جیب جبریل می‌نهی
و یا به فرشته‌گان دیگر می‌دهی
به همان آسودگی که نان توشه‌ی جوین افطار را به سحر می‌شکستی
یا در آوردگاه
به شکستن بندگان بت، کمر می‌بستی

چگونه این‌چنین که بلند بر زبر ماسوا ایستاده‌ای
در کنار تنور پیرزنی جای می‌گیری
و زیر مهمیز کودکانه بچّگکان یتیم
و در بازار تنگ کوفه؟
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی‌شناختم
که عمود بر زمین بایستد
پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم
که پای‌افزاری وصله‌دار به پا کند
و مشکی کهنه بر دوش کشد
و برده‌گان را برادر باشد
آه! ای خدای نیمه‌شب‌های کوفه‌ی تنگ
ای روشن خدا
در شب‌های پیوسته‌ی تاریخ
ای روح لیلةالقدر
حتّی اذا مطلع‌الفجر
اگر تو نه از خدایی
چرا نسل خدایی حجاز، فیصله یافته است؟
نه! بذر تو از تبار مغیلان نیست

خدا را اگر از شمشیرت هنوز خون منافق می‌چکد
با گریه‌ی یتیمکان کوفه، هم‌نوا مباش
شگرفی تو، عقل را دیوانه می‌کند
و منطق را به خودسوزی وامی‌دارد
شب از چشم تو، آرامش را به وام دارد
و توفان از خشم تو، خروش را
کلام تو، گیاه را بارور می‌کند
و از نفست، گل می‌روید




مطالب مرتبط

دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
خونمون این طرفه
خونمون این طرفه

پنج شنبه, 03 بهمن 1398

پخش
مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش