پری برای مناجات نیمه شب بدهید

نگار آمده پس باده روی لب بدهید

 

مرا همیشه فقیر الحسن لقب بدهید

مرا ز قوم بنی سامرا نسب بدهید

 

سرم که گرم تو شد خوب و سر به راه شدم

مسافر سفر "سُرِّ مَن‌ راه" شدم

 

خوشم که محمل لیلی رکاب داد به من

مجال دیدن رویش به خواب داد به من

 

خمار بودم و ساقی شراب داد به من

شرابی از نجفِ بوتراب داد به من

 

که از نجف بروم سامرا و هو بکشم

حدیث عشق تو را به هزار سو بکشم

 

دلم‌ به گیسوی تو بسته است وا نکنی

جدا شدم ز همه تا مرا رها نکنی

 

نیاید آنکه مرا خاک زیر پا نکنی

بگو چکار کنم گر مرا دعا نکنی

 

حرام‌ باد نفس گرکه نیست پای شما

مباد سر به تنم‌ گر نشد فدای شما

 

خدا نوشت خدایی کنی و سر باشی

برای من، منِ بی دست و پا پدر باشی

 

به شیعیان گرفتار خود سپر باشی

امام مفترض الطاعة بشر باشی

 

من آمدم به سویت از سوی ملیکه قم

مرا پناه بده ای امام یازدهم

 

تمام مردم ایران تب شما دارند

امید پر زدن سمت سامرا دارند

 

چه اشتیاق عجیبی به آن هوا دارند

به دل هوای ضریح جدید را دارند

 

پرم بده روی آن گنبدی که خورشید است

کسی شبیه تو آقا کجا و کی دیده است

 

خراب شد حرمت باز زود احیا شد

درِ حرم بروی خیل زائران وا شد

 

دوباره دور تو از زائران چه غوغا شد

ز نور گنبد تو کل شهر زیبا شد

 

میان‌ صحن از بغض سینه می سوزد

دلم برای غریب مدینه می سوزد

 

اگرچه یک حسن فاطمه حرم دارد

ولی یکی دگرش غم بروی غم دارد

 

نه گنبد و نه ضریح و نه یک علم دارد

و صحن خاکی او اشک و روضه کم دارد

 

برای غربت او تا ابد سخن دارم

هرآنچه را که خدا داده از حسن دارم



مطالب مرتبط