آغاز می‌کنم سخنم را به یاحسین

در می‌زنم به خانه‌ی معبود با حسین

 

کاری به خاطر رمضانم نکرده ام 

اما گرفت دست تهیِ مرا  حسین

 

ما روزه دارها همه یاد لب تواییم

ای تشنه لب‌تر از همه‌ی تشنه‌ها حسین

 

آخر مرا برای خودش می‌خرد شبی

من میشوم مسافر کرببلا... حسین

 



مطالب مرتبط