طفل خود را طرف لشگر نامرد گرفت

روی پیشانی او را عرقی سرد گرفت

رو زد و آب ندادند دل مرد گرفت

حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت

 

خرمنش سوخت از برگ و برش هیچ نماند

دیگر از حرمت نام پدرش هیچ نماند

از سپیدی گلوی پسرش هیچ نماند

حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت

 



مطالب مرتبط