آسمان است و خسوف قمرش معلوم است

غربت بی‌حد او از سفرش معلوم است

 

کوله‌بار سفر آخرتش را بسته

از مناجات و نماز سحرش، معلوم است

 

موی آشفته و اوضاع به‌هم‌ریخته‌اش

با عبایی که کشیده به سرش، معلوم است

 

دو قدم راه نرفته، چقدر می‌افتد

ناتوان‌بودنش از زخم پرش، معلوم است

 

به زمین‌خوردن او ارثیه‌ی مادری است

درد پیچیده به پهلو؛ اثرش معلوم است

 

وسط حجره‌ی دربسته به خود می‌پیچد

اثر زهر به روی جگرش، معلوم است

 

خواهرش نیست ببیند چه سرش آمده است

ولی از حالت بغض پسرش، معلوم است

 

لب او سرخ شد امّا به‌خدا چوب نخورد

مجلس شام به چشمان ترش، معلوم است

 

روی خاک است ولی زیر سم اسب نرفت

روضه‌ی عصر دهم در نظرش، معلوم است

 

نعل‌ها بود که محکم روی پیکر می‌رفت

یک‌نفر در طلب جایزه با سر می‌رفت

 



مطالب مرتبط

خونمون این طرفه
خونمون این طرفه

پنج شنبه, 03 بهمن 1398

پخش
مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش