اوّل از نور رخت، آینه را حیران کن

هرچه خواهی پس از آن، چهره ز ما پنهان کن

 

میزبان همه‌ی خلق، سر سجّاده

من محتاج دعا را به دعا مهمان کن

 

دم ز عشق تو زدم؛ بازدم از عشق دگر

نفس یاغی نفس‌های مرا هم‌خوان کن

 

من که در راه رسیدن به تو، پایم لنگ است

تو قدم‌رنجه کن و فاصله را جبران کن

 

روزی گریه‌ی ما قطع شده

دست رزّاق خدا! آجرمان را نان کن

 

شده‌ام مثل کشاورز بدون محصول

رحم بر مزرعه‌ای که شده بی‌باران کن

 

هرکجا صحبت آزردن عاشق‌ها بود

پشت در ماندن و فریاد مرا عنوان کن

 

فعل تو، حکمت محض است؛ فدایت بشوم

صبح و شب مثل خودت، چشم مرا گریان کن

 

شمر دستور گرفت از پسر مرجانه

بر تنش اسب بتاز و بدنش عریان کن



مطالب مرتبط

دیوونه منم...
دیوونه منم...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
مدار عشق...
مدار عشق...

دو شنبه, 18 مرداد 1400

پخش
بسم رب النور نور کرب و بلا
بسم رب النور نور کرب و بلا

دو شنبه, 27 مرداد 1399

پخش