حدیث عشق تو، دیوانه کرده عالم را
به خون نشانده دل دودمان آدم را
غبار ماتم تو، آبرو به من بخشید
به عالمی ندهم این غبار ماتم را
به نیمقطرهی اشک محبّتت ندهم
اگر دهند به دستم، تمام عالم را
به یُمن گریه برای تو، روز محشر هم
خموش میکنم از اشک خود، جهنّم را
اگر بناست دمی بیتو بگذرد عمرم
هزاربار بمیرم، نبینم آندم را