با گریه آمدم اطراف قتلگاه
گفتی که خواهرم برگرد خیمه گاه
بعد از دقایقی دیدم که پیکرت
در خون فتاده و بر نیزه ها سرت
ای بی کفن چه با این پاره تن کنم
با چادرم تو را باید کفن کنم
من میروم ولی جانم کنار توست
تا سال های سال شمع مزار توست
راس تو میرود بالای نیزه ها
من زار میزنم در پای نیزه ها
آه ای ستاره دنباله دار من
زخمی ترین سر نیزه سوار من
راس تو میرود بالای نیزه ها
من سنگ میخورم از لای نیزه ها
خون گلوت ریخت در پای نیزه ها
اصغر به خواب از لالای نیزه ها
ای حسینم، ای حسینم، ای ضیاء هر دو عینم