چراغِ کوره راه شو ، به چشم ناتوان بِرِس
شبیه معجزه بیا ، به دادِ دردمان برس
بدون تو طلوع های ما غروبِ مطلقند...
به شکل آفتاب ، ای ظهورِ جاودان! برس
زمین به سینه می زند ، زمان هوار می کِشَد
طراوت زمین..، بیا ، سعادت زمان..، برس
ببین که سالخوردگی نشسته در کمین ما
هنوز دیر نیست پس..، به این همه جوان بِرس
هراس دارم اینکه بی تو عمر من به سر رسد
بهار من! شتاب کن..،نیامده خزان ، برس
چه می شود همین که چشم وا کنم..، ببینمت
دُرُست وقتِ بی خیالی ام..، تو ناگهان برس
به قلب عاشقم تمام شهر طعنه می زنند
خودت برای بستنِ دهان این و آن..،برس
همین که خَبط می کنم..، مرا سریع جمع کن
همین که میخورم زمین ، تو هم دوان ، دوان برس
" من از گناه خسته ام ، از اشتباه خسته ام "
به دست این غریق تا که می خورد تکان..،برس
مرا به خاطر دلِ شکسته ام ،بغل بگیر
به قدر بوسه ای شده به این شکستهجان برس
شراب نابِ ماست قطره های بارِش نجف
آهای خشکیِ لبم! برو به ناودان برس
میان خانهی پدر ، پسر همیشه راحت است...
میان صحن مرتضی به لذت جهان برس
دلم برای خاک کربلا چِقَدر لک زده
کبوترِ حسین! پر بزن ، به آشیان برس
تو را قسم به خواهری که کَنده شد دلش..، بیا
تو را قسم به دست های بین ریسمان..، برس
▪️
رباب گفت: آه! خواهرِ حسین..، زودتر
خودت برو به نیزهی سنانِ بد دهان برس