... پناه کاروان ...
از روی نی نگاهم کاروان در پناهم
ای دختر حیدر ای خواهر تا آخر من یار توام
مخور غم معجر ای مظطر تو بنگر غم خوار توام دختر زهرا مکن شکوه ز عباس
میزند آتش به قلبم زخم احساس
چون کفیل تو وفا را گشته مقیاس
سر من شد سایه بان گلشن یاس
دور سازم از حرم چشمان خناس
من اباالفضلم شبیه اشجع الناس
هر شبت را چو ماهم بهر تو تکیه گاهم
هر مژهام خنجر بر لشکر ای خواهر دلدار توام
چون فاتح خیبر آن شیر نام آور کرار توام
بهر تو شمع راهم کاروان در پناهم
از قصور من مکن خواهر شکایت
بر ابوفاضل خودت داری عنایت
ای سر و دست و دو چشم من فدایت
روی نیزه میکنم از تو حمایت
حافظت هستم گل شاه ولایت
قطرهی اشکت دو عالم را کفایت
بر تو در اشک و آهم خون چشمم گواهم
این دیده تا محشر از کوثر باشد تر بیمار توام
چون شعله میمانم سوزانم گریانم تب دار توام
با همین اشک و آهم کاروان در پناهم
(یمه اطمنج علیه/گطعتهن ادیه
مادر مطمئن باش/ دستانم را قطع کردند)
(احمد الله یمه صدری خلص انفاس
خدا را شاکرم مادر که سینه ام از نفس ها خالی شد)
(روحی صعدت للسما و یاهه حراس
وروحم همراه حُرّاس ( فرشتن های نگهبان) به آسمان رفت)
(انتی خلیتی المنیه عدنه مقیاس
تو فداشدن را برایمان معیار سربلندی قرار دادی)
(قلتی تنذبحون لازم و ارفع الراس
گفتی سرتان باید جداشود تا سرم را بالا بگیرم(
(جان رایه ارواح اخوتی یوصل احساس
باید خبر کشته شدنمان به تو میرسید ! )
(لأمنه قالوا و الیوصله انته عباس
برادرانم گفتند این تویی که باید خبر را برسانی عباس)
(حملونی امانه رفعی راسج و رانه
من حامل این امامت هستم
بعد از ما سرت را بالا بگیر)
(شلت الصبر رایه و الغایه من هایه دین المصطفی
پرچم صبر و شکیبایی را برافراشتم برای دین مصطفی)
(بیه الجمر ضوه للنخوه و الخوه بعده ماطفه
در من آتش فرمانبری و برادری خاموش نشده)
(من خذتنی الحمیه کاروان در پناهم
غیرتم مرا فرا گرفته بود )
نماهنگ پناه کاروان با صدای محمد علی النجفی ویژه حضرت اباالفضل العباس (علیهالسلام)