همیشه این آرزوم بود

اونقدی بزرگ بشم که 

تو بغلم جا شی 

فکرشم نمیکردم 

یه روزی با این اوضاع 

روی دستم باشی 

من زود بزرگ شدم یا 

از بابام چیزی نمونده 

اینکه مختصر شدی تو 

جونمو به لب رسونده 

من خاک روی موهات 

به خاک سیاه نشونده 

میبینی با زخمات 

آخرش منو دق دادی 

مردم از خجالت 

تا از رو دستم افتادی 




مطالب مرتبط

توی شبهای تنهاییم
توی شبهای تنهاییم

شنبه, 21 اسفند 1400

پخش
رحمت واسعه ای
رحمت واسعه ای

پنج شنبه, 08 دی 1401

پخش