این صحنه ها را پیش از این یک بار دیده ام
من هر چه می بینم به خواب انگار دیده ام
.
شکر خدا اکنون درون تشت هستی
بر روی نی بودی تو را هر بار دیدم
.
بابا خودت گفتی شبیه مادرم باش
من مثل زهرا مادرت آزار دیدم
.
یک لحظه یادم رفت اسم من رقیه است
سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم
.
احساس کردم صورتم آتش گرفته
خود را میان یک در و دیوار دیدم
.
مجموع درد خارها بر من اثر کرد
من زیر پایم زخم یک مسمار دیدم
.
” سوغات مکه ” توی گوشم بود بردند
کوفه همان را داخل بازار دیدم !