چو نیست دولت آنم که در کنار تو باشم
همین بس است که آواره ی دیار تو باشم
کشان به شهر تو خود را بدین امید که شاید
مرا بخوانی و یک لحظه در کنار تو باشم
اگر چه وحشی رم کرده ام ز عالم و آدم
کمند زلف تو را بوسم شکار تو باشم
چو نیست دولت آنم که در کنار تو باشم
همین بس است که آواره ی دیار تو باشم
کشان به شهر تو خود را بدین امید که شاید
مرا بخوانی و یک لحظه در کنار تو باشم
اگر چه وحشی رم کرده ام ز عالم و آدم
کمند زلف تو را بوسم شکار تو باشم