اي همه خلق جهان شاهد يكتايي تو

دل ما بيت الهي ز دل آرايي تو

با وجود رخ خونين و به خاك آلوده

صورتي را نتوان يافت به زيبايي تو

سجده شكر به مقتل پي هفتاد و دو داغ

بوده يك قصه كوچك ز شكيبايي تو

بي وجود تو همه عالم و آدم تنهاست

با همه بي كسي و غربت تنهايي تو

چين اندوه به پيشاني خورشيد انداخت

آفتاب رخ بر نيزه تماشايي تو

سزد از اشك شود دامن خشكي دريا

بر لب خشك تو و ديده دريايي تو

نخل توحيد ز خون تو بقا يافت از آن

چوب زد خصم به لبهاي مسيحايي تو

بس كه بر پيكر تو زخم روي زخم زدند

گشت مشكل به يتيم تو شناسايي تو



مطالب مرتبط

تابوت مادر مرا
تابوت مادر مرا

سه شنبه, 30 آذر 1400

پخش
شیر مردان عرصه های بلا
شیر مردان عرصه های بلا

چهار شنبه, 07 مهر 1400

پخش