غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را
 جز سنان و نی و خنجر، چمنی نیست تو را
 
 گفتم از خاتم انگشت تو را بشناسم
 تو که انگشت نداری، یمنی نیست تو را
 
 تو پس از قتل حسن، گفتی غارت زده ام
 حال غارت شده ای، پیرهنی نیست تو را
 
 استخوان های تنت مثل دلت نرم شده
 جز من و مادرمان، سینه زنی نیست تو را
 
 بسکه اسب از بدنت رد شده چون خاک شدی
 تا رسیدم به تو دیدم، بدنی نیست تو را
 
 بوریا بود بهانه، که بدن جمع شود
 ورنه جز خاک بیابان، کفنی نیست تو را



مطالب مرتبط

دعای مشلول
دعای مشلول

دو شنبه, 12 اردیبهشت 1401

پخش
بر دیده ی ما ضیا بده مهدی جان
بر دیده ی ما ضیا بده مهدی جان

سه شنبه, 29 مهر 1399

پخش
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی

پنج شنبه, 20 آبان 1400

پخش
زیارت عاشورا
زیارت عاشورا

سه شنبه, 29 مهر 1399

پخش