ای نگاه تو دوای درد بی درمان من

آمدم دار الشفا در باز کن سلطان من 

به خدا دور از حرم حال گدایت خوب نیست

این حرم هم بی گدا باشد برایت خوب نیست 

دعوتم کردی و بعد ماهی و سالی آمدم 

البته تا مشهدت با دست خالی آمدم

آن همه جرم مرا بر آب دریا میکشی

من بدم تو پیش زهرا منتم را میکشی

گرچه من ریزه خور هر روز دربار توام

من کجا یار توام عمریست سربار توام 

وقت و بی وقت حرم هر زائری آمد خوش است

پس رفیقان مهربانی هر دو سر باشد خوش است



مطالب مرتبط