رفت و داغ دوری اش دامان مادر را گرفت
از دم خیمه سر و سامان لشگر را گرفت

تیر با چه سرعتی آمد بماند قصه اش
آنچنان آمد که آقا جای تن ، سر را گرفت

تیر با یک شعبه هم کار خودش را می کند
با سه شعبه جوری آمد کل حنجر را گرفت

خطبه اش با گریه بود ، افسوس لشگر خنده کرد
چند لحظه بعد آن خون کل منبر را گرفت



مطالب مرتبط