ز آتش هجر من سوخته خرمن چه کنم

 

من نگویم تو چه کردی تو بگو من چه کنم

 

ناگهان آمد به خود با شور و شین

 

دید بنشسته سر قبر حسین

 

نشتر فساد به لیلی زدند

 

از رگ مجنون ز چه خون کرده جوش

 

لیلی و مجنون اگر می بود در دوران من

 

آن یکی حیران تو می گشت و آن حیران من

 

مرا به صبر و شکیب آن صنم بشارت کرد

 

خبر نداشت که خود هر چه بود غارت کرد

 

صد زخم دیدیم و یکی مرهم ندیدیم

 

صد گرگدیدیم و یکی آدم ندیدیم

 

از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام

 

اطراف خود چیزی به جز نامحرم ندیدیم

 

 

  



مطالب مرتبط

چه بگویم نگفته هم پیداست
چه بگویم نگفته هم پیداست

پنج شنبه, 25 شهریور 1400

پخش
مالک دل
مالک دل

پنج شنبه, 15 تیر 1402

پخش