معلوم تا شود به سر من چه آمده

از صورتم که خورده به دیوار روشن است

 

حرفی ز استخوان صبورم نمی زنم

از ساق پام شدت آزار روشن است

 

ناگهان خلوت من با زدني ريخت به هم

مجلس ذكر ِ مرا بد دهني ريخت به هم

 

رويِ اين ساقِ ترك خورده بلندم كردند

استخوانم پس ِ هر پا شدني ريخت به هم

 



مطالب مرتبط

تو که نقاب میبندی
تو که نقاب میبندی

چهار شنبه, 07 مهر 1400

پخش
من به قربان سلطان کربلا
من به قربان سلطان کربلا

چهار شنبه, 07 مهر 1400

پخش
خیال
خیال

شنبه, 03 مهر 1400

پخش
پسر مرجانه تو امیری مثلا
پسر مرجانه تو امیری مثلا

دو شنبه, 12 اردیبهشت 1401

پخش