تا مشکتو تو آب زدی

موجای دریا شد آروم

تا رو به ساحل اومدی

بغضی نشست توی گلوم

همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم

رو لب گل کرد ناله های ام من یجیبم

بلند شو بنگر که شمشیرا رو کشیدن

آخه میدونن بدون تو من غریبم



مطالب مرتبط