جاری‌ست چو باران عرق شرم به رویم

از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟

ترسم نگذارند به فردای قیامت

یک برگ گل از باغ وصال تو ببویم

کوری بِه از آن کز کرمت چشم بپوشم

لالی بِه از آنم که ثنای تو نگویم

تو زود رضا می‌شوی از بنده؛ ولی من

دیر آمده‌ام تا که رضای تو بجویم

من رو به در غیر تو بردم، تو ز رحمت

آغوش گشودی که بیا باز به سویم

صد سالم اگر در شرر نار بسوزی

از دوستی‌ات کم نشود یک سرِ مویم

بر خاک درت ریخته‌ام اشک خجالت

این اشک نکوتر بُوَد از آب وضویم

پروندۀ تاریک مرا اشک نشویَد

بگذار که در چشمۀ عفو تو بشویم



مطالب مرتبط

ای یاس کبود من
ای یاس کبود من

دو شنبه, 22 دی 1399

پخش
فدای اون حرمت مادر
فدای اون حرمت مادر

دو شنبه, 22 دی 1399

پخش
اسوه شهید گمنام
اسوه شهید گمنام

دو شنبه, 22 دی 1399

پخش
اگر آن ماه نمونه
اگر آن ماه نمونه

یک شنبه, 29 اسفند 1400

پخش